پسردایی ام بوده و خواستگارم مدتی پاک بود اما لغزش داشت و حالا ۲ماهه که پاکه ولی از وقتی از کمپ اومده جوابمو نداده خودشم طرفم نیومده خیلی هم تو خودشه غمگینه ساکته در کل شاد نیست اونجور که خبرش میاد چون من ندیدمش!
پدرش رو تو بچگی از دست داده و تحت حمایت عموش ( دایی من ) هست . داییم و راهنماش میگن باید صبر کنی از این حالت سکوت و انزوا بیرون بیاد چون خودش گفته نمی خواد دوباره یه تصمیمی بگیره که یه اتفاقی بیفته و من اذیت شم گفته تو شرایطی نیستم که بتونم هیچ تصمیمی بگیرم … ولی من ترس از دست دادنش رو دارم…بلاتکلیفم که از بی علاقگیش دور شده یا به خاطر بیماریش
الانم جلسات رو میرم و فدم هم کار میکنم ولی دوریش اذیتم میکنه
کمکم کنین
1 پاسخ
باسلام
صبور باش و موضوع دوست داشتن را از درمان اعتیاد جدا در نظر بگیر!
همزمان که ایشان مراحل تغییر را می گذراند شما نیز مراحل تغییر را می گذرانید! به زبانی ساده تر می گویم؛ شما در حال حاضر می توانید مشکلاتی احساسی فردی را که در حال تغییر است (مصرف مواد را قطع کرده است) درک کنید به این معنا که همانقدر که شما اشتیاق دیدن ایشان را دارید و او را نمی بینید همان مقدار هم ایشان ممکن است اشتیاق مصرف مجدد داشته باشد ولی با هوشیاری در حال دور ماندن از آن است. همچنانکه شما با مشکل احساسی بزرگی در مورد ایشان روبرو شده اید ایشان هم همزمان با مشکلات بزرگی بعد از قطع مصرف مواد روبرو شده اند! اگر ایشان باهوش و صبور باشد و از تمامی مسایل حتی احساسات به نفع بهبودیش بگذرد موفقیت بسیار بزرگی را در بهبودی کسب کرده است. همچنین شما نیز اگر باهوش و صبور باشید و از تمامی مسایل حتی احساسات به نفع تغییرتان بگذرید موفقیت بزرگی در تغییر رفتارتان کسب کرده اید. تمامی این مشکلات با گذر زمان کم رنگ می شوند یا کاملا از بین می روند.
تصور کنید رفتار و احساسات شما بصورت ناخودآگاه ممکن است باعث برگشت ایشان به رویه قبلی شود پس همچنان جلسات را شرکت کنید و به شرکت کردن ادامه دهید و به خدای خود اعتماد کنید.